معنی تجارب السلف
حل جدول
اثری از هندوشاه نخجوانی
اثری از هند و شاه نخجوانی
تجارب الامم، تهذیب الاخلاق
اثری از ابوعلی مسکویه
تجارب الامم ، تهذیب الاخلاق
اثری از ابوعلی مسکویه
اثری از هند و شاه نخجوانی
تجارب السلف
اثری از هندوشاه نخجوانی
تجارب السلف
لغت نامه دهخدا
تجارب. [ت َ رِ] (ع اِ) ج ِ تَجرِبَه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریه ٔ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2):
ایشان مراتجارب کردند بی محابا
دیدند قدرت من دیدند کامگاری.
منوچهری.
این طبیبان را داروهاست و آن خرد است و تجارب پسندیده. (تاریخ بیهقی). و هرکه از فیوض آسمانی و عقل غریزی بهره مند است... و درتجارب متقدمان تأمل عاقلانه واجب دید آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشندعوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). لیکن ازوجه قیاس آن نیکوتر که زیان دیگران را دیده باشد و سود تجارب ایشان برداشته. (کلیله و دمنه).
سبکتگین
سبکتگین. [س َ ب ُ ت َ] (اِخ) حاجب معزالدوله ٔ دیلمی. (تجارب السلف ص 222).
ابومنصور
ابومنصور. [اَ م َ] (اِخ) وزیر بویهی. از بنی فسانجس. رجوع به تجارب السلف ص 252 شود.
رستم فیروزان
رستم فیروزان. [رُ ت َ م ِ] (اِخ) رستم فرخزاد. رجوع به رستم فرخزاد و تجارب السلف ص 29 شود.
فرهنگ عمید
تجربه
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزمایشها، آزمونها، تجربهها، آموختهها
فرهنگ معین
(تَ رِ) [ع.] (اِ.) جِ تجربه، آزمایش ها، آزمون ها.
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: تجربه) آزمون ها ویجستان (اسم) جمع تجربه آزمایشها آزمونها.
واژه پیشنهادی
تجارب السلف
معادل ابجد
807